چشمان شب

چشمان شب


چشمانت را باز کن. چیزی دیده نمی شود. چیزی وجود ندارد.

چشمان شب. لعنتی. لعنتی. بیدار شو.

شب. شب. شب. روزی وجود ندارد.

چشمان شب. لعنتی. لعنتی. بیدار شو.

فانوس شکسته. چشمان شب. ابزار لعنتی. دردآور.

چشمانت را باز کن. لعنتی. لعنتی. بیدار شو.

روز. روز. روز. شبی وجود ندارد.

فانوس شکسته. چشمان شب. وقتت را حروم کن.

اوه. نه. نه. لعنتی بیدار شو. لعنتی بیدار شو.

روحت را پس بگیر. فانوس را رها کن. شب را پاره کن. حقت را حالا بگیر.

چشمان شب. لعنتی بیدار شو.

بازی. بازی. بازی کهنه.

شب. روز. هیچی وجود ندارد.

بیدار کن.
بیدار کن.
بیدار کن.


1386/1/19 11:00 pm

سکوتی اجباری

سکوتی اجباری


ببار ای درد نهفته. ببار ای درد نهفته.

ببار در شبی تاریک. سکوتی ملموس. تنهایی. بازگشت به درون.

ببار و خالی کن. در شبی تاریک. تکراری. واقعی.

اوه. واقعیتی بی دلیل. فرض شده.

دستان لرزان. سیلی خروشان. آهی بی رمق. آهسته. عمیق.

عمیق و باز هم عمیق تر. ببار و خالی شو.

سکوتی خروشان. نقطه ای تاریک به درون. رودخانه ای جاری. سیلی آرام در موسم خشکسالی.

دستان لرزان. دستان لرزان. فکری مغشوش. ترسی پنهان. به درون.

و باز هم به درون.

ببار و آرام باش. ببار و آرام باش. سکوتی اجباری.

تنفس مصنوعی. پنجره ای بسته. سفید پوشان یاری رسان. سکوتی اجباری.

سکوتی اجباری. سکوت اجباری. بازگشت به درون.

ببار ای درد نهفته. در شبی تاریک. دریچه ای به درون.

سکوت اجباری. بازگشت به درون.

سکوت اجباری. بازگشت به درون.

نقطه ای تاریک به درون. خالی شدن زمان. خالی شدن زمان.

دریچه ای . دریچه ای. به ...... . ........ .

...... . ...... . .......

 86/6/15 2:00' am

خشم را از یاد می برم

خشم را از یاد می برم


آینده را امروز می بینم. زمان را تصور می کنم. خشم را از یاد برده ام.

درون را پر می کنم. جرم (jerm) را لمس می کنم. خشم را از یاد برده ام.

نور را می بینم. چراغ را خاموش می کنم. چشم را فرو می بندم.

خاک را ترک می کنم. زمان را چنگ می زنم. چشم را فرو می بندم.

درد را به درون می کشم. جرم (jerm) را حس می کنم. نفس را حبس می کنم.

آینده را به تاخیر می اندازم. زمان را پاره می کنم. سرنوشت را می سازم.

درون را پر می کنم. درون را پر می کنم. درون را پر می کنم.

خشم را از یاد برده ام.

آینده را از بر می کنم. تکلیف را نوشته ام. سرنوشت را می سازم.

درون را پر می کنم. جرم (jorm) را تعریف می کنم. جزا را مرور می کنم.

سرنوشت را می سازم. سرنوشت را می سازم.

خشم را از یاد برده ام.

شب را روشن می سازم. چراغ را خاموش می کنم. درون را پر می کنم.

خشم را از یاد می برم. درون را پر می کنم. درون را پر می کنم.

چشم را فرو می بندم.

آینده را صدا می زنم. آینده را صدا می زنم.

سرنوشت را رغم می زنم.

86/6/17 6:30' am

سلام . من کمی درگیر کارام هستم به زودی روزانه up date می کنم.

بازگشت به درون

بازگشت به درون

هنوز در حال پایین رفتن.
باز هم عمیق تر.
نیرویی مرا به سمت درون می کشد.
برای لحظه ای کوتاه بیرون می یام. برای انجام کاری واجب.
و باز هم با سرعت تمام پایین می روم.
باز هم پایین تر.
هواسم اینجا نیست. پیش شما نیستم.
اینجا نیستم.
مرا با خود می برند. می بینم . می روم.
چیزی گفته نمی شود. نشانه ای داده نمی شود.
نیرویی نا مشخص. زیبا. عذاب دهنده.
بازم می روم.
اینجا نیستم. اینجا نبودم. اینجا نخواهم بود.
کجا هستم؟ اینجا نیستم.
لحظه ای بیرون می یام .....
لذت های مسخره. ترس های خنده اور.
دنیاهای غیر واقعی.
دنیاهای ساختگی.
دنیاهای لعنتی.
اینجا نیستم. اینجا نبودم. اینجا نخواهم بود.
به درون می روم.


85/3/17 1:37' am