خشم را از یاد می برم
آینده را امروز می بینم. زمان را تصور می کنم. خشم را از یاد برده ام.
درون را پر می کنم. جرم (jerm) را لمس می کنم. خشم را از یاد برده ام.
نور را می بینم. چراغ را خاموش می کنم. چشم را فرو می بندم.
خاک را ترک می کنم. زمان را چنگ می زنم. چشم را فرو می بندم.
درد را به درون می کشم. جرم (jerm) را حس می کنم. نفس را حبس می کنم.
آینده را به تاخیر می اندازم. زمان را پاره می کنم. سرنوشت را می سازم.
درون را پر می کنم. درون را پر می کنم. درون را پر می کنم.
خشم را از یاد برده ام.
آینده را از بر می کنم. تکلیف را نوشته ام. سرنوشت را می سازم.
درون را پر می کنم. جرم (jorm) را تعریف می کنم. جزا را مرور می کنم.
سرنوشت را می سازم. سرنوشت را می سازم.
خشم را از یاد برده ام.
شب را روشن می سازم. چراغ را خاموش می کنم. درون را پر می کنم.
خشم را از یاد می برم. درون را پر می کنم. درون را پر می کنم.
چشم را فرو می بندم.
آینده را صدا می زنم. آینده را صدا می زنم.
سرنوشت را رغم می زنم.
86/6/17 6:30' am
doorood mehdi jan az sherat ke vaghe an ghashanse va azashoon booye omid miad biroon damet garm ke ba fareghol tahsilit ham gol kashty. bedrood agha va sarneveshtet ro ba tafakor be khoobi ragham bezan ,,,,
yval mohandes kheyli hal kardam